شبکه های اجتماعی تهدید یا فرصت!؟
از نظر گیدنز، فضای سایبر فضای تعاملی است و شبکهی جهانی رایانهها، که مشتمل بر اینترنت است، آن را شکل میدهد و در فضای سایبر، چنانکه بودریار میگوید، ما دیگر در حکم افراد با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنیم، بلکه پیامهایی هستیم بر صفحهی کامپیوتر دیگران. شبکههای اجتماعی مجازی یکی از نهادهای فعالیت اجتماعی مبتنی بر اجتماعات خودمختار در جوامع اطلاعاتی هستند (ماسودا). شبکههای اجتماعی را باید زیرمجموعهای از اجتماعهای مجازی دانست.
جامعهی مجازی شبکهای از افراد است که از طریق رسانههای اجتماعی خاص به ارتباط با یکدیگر میپردازند که این ارتباط به طور بالقوه خارج از مرزهای جغرافیایی و سیاسی است. هدف یک جامعه یا اجتماع مجازی معمولاً دنبال کردن یک هدف خاص است. این اجتماعهای مجازی همه را در جهت اهداف و یا موضوعات خاص تشویق به تعامل میکنند. گاهی نیز هدف یک شبکهی اجتماعی صرفاَ امکان ایجاد ارتباط و تعامل است. امکانات تعاملی در شبکههای اجتماعی معمولاً به صورت سایتهای اینترنتی و اتاقهای گفتوگو است.
اندیشمندان 5 کارکرد مهم را برای فضای مجازی برمیشمارند (وایتل، 1997):
1. ارتباطات؛
هدف اولیهی مشارکتکنندگان در فضای سایبرنتیک است.
2.تحصیل؛
نه تنها تحصیلات رسمی با فضای مجازی دچار دگرگونی میشود، بلکه بسیار فراتر میرود؛ نوعی آموزش لذتبخش که همراه با سرگرمی است ایجاد میشود.
3. تفریح و سرگرم؛
فضای مجازی، تفننی بدیع و هیجانانگیز است؛ چه به طور مستقیم و چه به وسیلهی ابزار آنلاین تفریح و سرگرمی و چه به وسیلهی بازیهای رایانهای و البته تلفن ساده و سرک کشیدن در گپهای مورد علاقه. به علاوه، واقعیت مجازیِ مرور انواع هنرها که امکان تجربهی آنها در زندگی واقعی وجود ندارد از عوامل جذابیتبخش فضای مجازی هستند.
4. تسهیل امور؛
فضای مجازی با امکان ارتباط از راه دور، پژوهش، نامهنگاری، انجام معاملات و حتی کار کردن به تسهیل امور روزانهی افراد میپردازد.
5. تجارت الکترونیک.
خرید الکترونیک و بانکداری الکترونیک از جمله مهمترین انواع تجارت الکترونیک جدید هستند که سابق از این با این کیفیت امکانپذیر نبوده است.
اگر به کاربریهای متفاوت فضای مجازی نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که شبکههای اجتماعی مجازی حداکثر در تمامی موارد و حداقل در 4 مورد از این کاربردهای فضای مجازی قادر به ارائهی خدمات به کاربران خود هستند. شبکههای مجازی اجتماعی قادر به ایجاد مکانی برای تسهیل ارتباطات بین افراد هستند و همزمان میتوانند کارکردهای آموزشی، تفریحی و... را نیز به همراه داشته باشند. بدیهی است که این کارکردها اهمیت یکسانی برای کاربران نخواهند داشت. با این حال، به نظر میرسد که کارکرد ارتباطی مهمترین کارکرد شبکههای اجتماعی مجازی باشد.
از دیگر سو، همین ارتباط تعاملی (همانند ارتباطات سنتی) به شکلگیری هویت کاربران در شبکههای اجتماعی یاری رسانده است. محدودیتهایی که در نظامهای ارتباطی سنتی وجود دارد تا حدی در شبکههای اجتماعی مجازی از بین میرود و همین امر شکلگیری هویت و فرهنگ در این فضا را تسهیل مینماید. تسهیل ارتباطات در این شبکهها به گونهای است که در کنار عرصهی عمومی به یک عرصهی عمومی مجازی برای تبادل نظر و گفتوگو تبدیل شدهاند.
تعریف سنتی از اجتماع معمولاً دارای قید و بندهای جغرافیایی است، اما اجتماعهای مجازی معمولاً از نظر جغرافیایی پراکنده هستند. جوامع مجازی معمولاً مرزهایی بین اعضای خود و اعضای غیرعضو برقرار میسازند. با این حال، میزان شباهت اجتماعات واقعی و اجتماعات مجازی بسیار زیاد است؛ معمولاً هر دوی آنها امکاناتی مانند پشتیبانی از اعضا، گردش اطلاعات و ایجاد رابطهی دوستی بین اعضا را فراهم میآورند. اجتماعهای مجازی به وسیلهی گروههای متفاوت و گاه حرفهای مورد استفاده قرار میگیرند.
شبکههای اجتماعی و مشارکت اجتماعی
افراد زیادی در سرتاسر جهان از شبکههای اجتماعی به عنوان وسیلهای برای بیان دیدگاه و گفتمان خود در مورد مسائل مختلف استفاده میکنند. این شبکهها میتوانند نوعی فعالیت مدنی را برای شهروندان به وجود بیاورند. شهروندان سعی میکنند خود را به این شبکههای مجازی متصل سازند و از آن به عنوان محملی برای اظهار نظر در مورد عرصههای مختلف زندگی استفاده نمایند. به بیان دیگر، شبکههای اجتماعی عرصهای را به وجود آوردهاند که فضای مناسبی برای ابراز هویت گروههای محروم اجتماعی فراهم کرده است. این عرصهی عمومی نوین از جهت توجه به گروههایی که به دلایل مختلف، از جمله بُعد مکانی و محرومیتهای دیگر، نمیتوانند در عرصهی عمومی مشارکت داشته باشند، حائز اهمیت است.
گسترش این شبکههای نوین اجتماعی فضای مناسبی برای بیان هویت گروههای پراکنده فراهم آورده است. اکنون این اجتماعات این امکان را یافتهاند که به مدد ارتباطات، هویت جمعی خود را به نوعی تقویت کنند. این امر به خصوص در کشور ما، که دارای وسعت سرزمینی فراوان و تنوع قومیتی گوناگون است، میتواند مورد توجه قرار گیرد تا از طریق این شبکههای اجتماعی امکان تبادل فرهنگی میسرتر گردد.
از مزیتهای شبکههای اجتماعی امکان انتقال سریع اطلاعات در آنهاست. همچنین این امکان مردم را قادر میسازد که در حین هر کاری از اطلاعات باخبر گردند. همچنین کاربران در هزاران گروه و شبکهی اجتماعی میتوانند به راحتی موضوعات مورد علاقه و تخصصی خود را پیدا کنند و در آنها عضو شوند. به نوعی رسانه در اینجا در خدمت مخاطب و در تعامل دقیق با وی قرار دارد. همچنین از منظر اقتصادی شبکههای اجتماعی قادر به ایجاد پول هستند. این کار از طریق حق عضویت یا تبلیغات و همچنین ایجاد رابطهی مستقیم بین خریدار و فروشنده امکانپذیر خواهد بود. امروزه نزدیک به 2 میلیارد نفر حداقل عضو یک شبکهی اجتماعی هستند.
شبکههای اجتماعی و حوزهی عمومی
یکی از دیدگاههای نظری که به شبکههای اجتماعی مجازی مربوط میشود در مورد حوزهی عمومی است که اینترنت در اختیار کاربرانش قرار میدهد. توصیفات متعدد و گاه متضادی در مورد اینکه آیا شبکههای اجتماعی میتوانند سازندهی حوزهی عمومی باشند ارائه شده است. کاملترین توصیف از چگونگی شکلگیری حوزهی عمومی را شاید هابرماس ارائه داده است.
وی بیان میدارد که در حوزهی عمومی بورژوایی قرن 18، در میان استدلالهای مختلفی که در سطح بحثها مطرح میگردید، این قدرت استدلالها بود که باعث برتری یک استدلال بر استدلال دیگر میشد و این امر بر اساس قدرت و اجبار صورت نمیپذیرفت، اما مادامی که قدرت بورژوایی در سطح جامعه گسترش یافت و بر سایر بخشها نیز تسری پیدا کرد، به تدریج دیگر این قدرت استدلال نبود که در حوزهی عمومی تعیینکننده مینمود.
در این بین، طبقات پاییندست قادر به ارائهی مطالبات خود نبودند و پول و سرمایه به مراتب قدرتی بیشتر از استدلال یافت. در قرن 18 زمانی افکار عمومی نقطهی مهمی برای اتخاذ یک تصمیم محسوب میشد، اما اکنون تنها به ملعبهای تبدیل شده است که بیشتر در بازی رسانهای قرار میگیرد.
بحث بیشتر در مورد جزئیات حوزهی عمومی از حوصلهی این مقاله خارج است و با این مقدمه به بحث خود بازمیگردیم که آیا اینترنت و شبکههای اجتماعی امکان تحقق یک حوزهی عمومی فعال در بخش جامعه را دارا هستند یا خیر. مهمترین ویژگی شبکههای اجتماعی مجازی، که آنها را فضایی ایدهآل برای شکلگیری نوعی حوزهی عمومی میسازد، این است که این فضا به طور رسمی برای همگان باز است. این امر در واقع باعث آن میشود که حوزهی عمومی یک ارادهی عام را شکل دهد و این امر یکی از پشتوانههای تغییرات اجتماعی است.
تغییرات اجتماعی در واقع نیاز جوامع مختلف، به خصوص جوامع در حال گذار، محسوب میگردند. در این بین نقش رهبران فکری در جامعه پررنگتر میگردد. در واقع منشأ و هدایتکنندهی تغییرات اجتماعی، رهبران فکری در جامعه هستند. این امر، به خصوص در جامعهی ما، این نکته را روشن میسازد که رهبران فکری در جامعه، مانند دانشگاهها و حوزههای علمیه و اشخاص حقیقی، باید هر چه بیشتر از قابلیت شبکههای مجازی اجتماعی برای شکلدهی به ارادهی مشترک در حوزهی عمومی استفاده کنند.
باید این امر را پذیرفت که رهبران فکری ما یا به دلیل نگرش سنتی و یا به دلیل بدبینی به تکنولوژی از قابلیتهای فضای مجازی کمتر استفاده بردهاند. این امر باعث شده است تا آثار زیانبار اینترنت و شبکههای مجازی بیشتر در جامعهی ما نمود پیدا کند. در واقع این چاقوی دولبه، بیشتر از آنکه به کار ما آید، دست خود ما را بریده است.
این خلأ باعث شده است که شبکههای اجتماعی بیگانه بیشتر در جامعه رونق یابند و در واقع، در خلأ حضور رهبران فکری ما در شبکههای اجتماعی، آنها بتوانند به ارادهی مشترک کاربران حوزهی عمومی کشور سمت و سو دهند. این امر به خصوص در مورد قشر جوان کشور، که بیشترین کاربران شبکههای اجتماعی مجازی هستند، صدق میکند که نیازمند سیاستگذاریهای جدی در این زمینه است.
البته در بین کارشناسان ارتباطاتی این نقطهی متضاد نیز وجود دارد که شبکههای اجتماعی در واقع امکان شکل دادن به اندیشههای جهانشمول و یا منافع مشترک را از هم میگسلد و به دلیل وجود آرای متفاوت و گاه متضاد در این اجتماعها امکان شکلگیری ارادهی مشترک در بین کاربران از بین میرود و نه تنها این اتفاق میافتد، حتی امکان روی آوردن به عمل در بین کاربران در جهان واقعی نیز بسیار کمرنگتر میگردد. در واقع هماهنگی اجتماعی که مورد نیاز هر جامعه و حوزهی عمومی است، در این بین، دچار نقصان میگردد.
از منظر هابرماس، یک حوزهی عمومی پویا و فعال در صورتی در یک جامعه شکل میگیرد که در آن، نوع ارتباط مبتنی بر کنش ارتباطی صورت گرفته باشد؛ یعنی نوعی ظرفیت هماهنگسازی بین اعضا که البته نباید تحمیلی باشد. برای مثال، ممکن است کل اعضا در مورد ماهیت یک پدیده، مثلاً یک درخت، اختلاف نظر داشته باشند. در این بین با استدلال بین اعضا و بحث بین همدیگر در مورد ماهیت درخت به توافق میرسند.
بسیاری از اندیشمندان در مورد فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مجازی به عنوان امکان ایجاد فضایی برای تضارب آرا خوشبین بودند که در شکلگیری حوزهی عمومی فعال میتواند مفید واقع شود؛ اما باید پذیرفت که بسیاری از انگیزهها و کنشها در فضای مجازی، مانند کنشهای ارتباطی و رسانهای در دنیای واقعی تحت سلطهی سرمایهداری، زیرمجموعهای از کنشهای مرتبط با ثروت و قدرت هستند و آنچه در واقع نیروی محرک فضای مجازی و شبکههای مجازی است قدرت و ثروت ایجادکنندگان آنهاست.
تحقیقات لستر (2008) در زمینهی تبلیغات در شبکههای اجتماعی بسیاری از واقعیتها را نشان داد که در واقع افراد عضو و حوزهی عمومی شکلگرفته به وسیلهی آنها چیزی بیش از بازیچهای در دست سرمایهداران نیستند. رسانههای قدرت و پول اعمال نفوذ استراتژیک و تعمیمیافتهای را بر تصمیمات سایر شرکتکنندگان صورت میدهند. در اینجا نقش شهروندان به نوعی خنثی میگردد.
در واقع این شبکههای اجتماعی این گونه بازنمود میشوند که ارتباطات اختیاری را در اختیار کاربران خود قرار میدهند و فرد کاملاً در ورود و استفاده از این شبکههای اجتماعی مجازی آزاد است، اما واقعیت چیز دیگری است. وجود کاربران میلیونی و حتی میلیاردی برای برخی از شبکههای اجتماعی به خوبی بیانگر آن است که در واقع کاربران در جهان متکثری زندگی نمیکنند که در آن امکان تضارب آرا وجود داشته باشد. در واقع نوعی اجبار اجتماعی در پس ذهنی کاربران شبکههای اجتماعی شکل میگیرد که عضویت آنان را در این شبکهها شکل میدهد و این در حالی است که ظاهر این امر کاملاً اختیاری مینماید.
فضای اینترنت و شبکههای مجازی که دارای کاربران بسیاری هستند باعث آن شده است علاقهمندیهای تجاری و دولتی برای استفاده از این رسانه هر روز بیشتر و بیشتر گردد. بخشهای تجاری فرصتهای پولسازی را در این شبکهها جستوجو میکنند و دولتها نیز ظرفیتهای تبلیغاتی، نظارتی و اداری را مورد توجه قرار میدهند. در حقیقت، امروزه محتوای اینترنت بیشتر از آنکه ساخته و پرداختهی کاربران آن باشد، در نتیجهی فعالیت دولتهای سرمایهدار غربی و شرکتهای بزرگ چندملیتی است و این امر روز به روز در فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی بیشتر به چشم میآید؛ به صورتی که در ابتدای ظهور اینترنت، امکان دیده شدن کاربران معمولی بسیار بیشتر از حال حاضر بود.
اگر این امر تداوم یابد، کاربران شبکهها به گونهای فزاینده به حصارها و مجراهای از پیش تعریفشده هدایت میشوند که خروج از آنها روز به روز دشوارتر میگردد و فضای مجازی را به یک رسانهی جمعی تحت استعمار دیگری تبدیل میکند که تنها برای ارائهدهندگان اطلاعات و مباحث استاندارد با قابلیت تعامل محدود و هر آن چیزی که مصرفکنندگان برای برآورده کردن نیاز مادی کنترلشدهشان بدان نیاز دارند مورد استفاده قرار میگیرد.
از سوی دیگر، پیوند قوی میان اعضا در شبکههای اجتماعی وجود ندارد و ارتباط در شبکههای مجازی ممکن است صرفاً به تبادل ایمیل و پیام محدود شود و اعضا شناختی بیشتر از این از یکدیگر نداشته باشند. از دیگر انتقادات به اجتماعات مجازی، نقض حریم خصوصی و پرخاشگری کلامی به دلیل ناشناخته بودن است. در واقع اجتماعات مجازی پشتیبانی کاذبی از فرد ارائه میدهند. این مصداق همان ضربالمثل معروف در فرهنگ ماست که همدلی از همزبانی بهتر است.
در حقیقت در سایتهای اجتماعی مجازی ما شاید با تعدادی افراد مرتبط باشیم، اما به دلیل محدودیت فیزیکی، پشتیبانی این افراد از ما در مواقع لزوم بسیار کمتر خواهد بود و به پشتیبانی لفظی محدود خواهد شد، در حالی که اجتماعات واقعی به صورت حقیقی پشتیبان افراد عضو خود هستند. فقدان ارتباطات اجتماعی رودررو نیز باعث آن میگردد که فرد به نوعی دچار ایزوله شدن گردد و خودمحور شود. بیماریهایی مانند افسردگی و خودکشی نیز در این بین ممکن است رخ دهند.
حوزهی عمومی اصیل در واقع یک نوع پدیدهی اجتماعی ابتدایی است که نمیتوان آن را به عنوان یک نهاد یا سازمان تصور کرد و همچنین چارچوبی از هنجارها و صلاحیتها و نقشهای گوناگون و مقررات عضویت وجود ندارد. چیزی که عیناً در شبکههای مجازی اجتماعی میبینیم این است که آنها دارای یک سری از قواعد و هنجارها برای عضویت هستند. این اطلاعات به ظاهر به عنوان اطلاعات پسزمینه برای برقرای ارتباط کاربر با دیگران در فضای مجازی معرفی میگردند، اما در واقع مورد نیاز شرکتهای تبلیغاتی، بنگاههای انتخاباتی و سازمانهای اطلاعاتی هستند.
همان طور که شاهد هستیم، حوزهی عمومی شکلگرفته در چارچوب شبکههای اجتماعی مجازی نه تنها امکان تبادل آزاد اطلاعات را از بین میبرد، بلکه آزادی افراد را با اطلاعات بهدستآمده از آنها محدود میسازند و حوزهی عمومی افراد را نیز تخریب میکنند.
از سوی دیگر، برای کسانی که با حوزهی رایانه و اینترنت آشنا نیستند تولید و اشاعهی اطلاعات و بحث علنی و آزاد در فضای شبکههای اجتماعی چندان محدودیتآور است که خود از عوامل دیگر محدودکنندهی این رسانههاست. در واقع این رسانهها نیز به نوعی به تکنولوژی و فنسالاری محدود میشوند و در نتیجه چندان نمیتوان به حوزهی عمومی برخاسته از آنها امید داشت. ناشناختگی در شبکههای اجتماعی برای ایجاد کنش ارتباطی در فضای مجازی مانند شمشیر دولبه است؛ از یک سو این بدان معناست که کسانی که احتمالاً کمرو هستند و یا به هر نحوی احساسات خود را مهار میکنند، برای بیان اعتقادات خود اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند، به ویژه در اظهار نظرهای مخالف.
افزون بر این، شغل، طبقه، اصل و نسب، زبان بدن، جنسیت، قومیت، مذهبی بودن، قد و قامت، موانع گفتاری و خیلی از چیزها موانع بالقوه در راه مباحث رودرروی جهان واقع به شمار میآیند که در هنگام اتصال به اینترنت آشکار نیستند. از این رو، آقای الف تنها به قدرت استدلال آقای ب در سطح تبادل نظر در این شبکههای اجتماعی توجه دارد. در واقع نوعی تضاد انزوا و قابلیت رویت در شبکههای اجتماعی روی میدهد که در آن کاربران ناچارند با دیگر افرادی که در فواصل دور قرار دارند به گونهای برابر ارتباط برقرار سازند و رفتار کنند.
از سوی دیگر، میتوان بر این نظر اصرار ورزید که ناشناختگی باعث آن میشود که شرط اصلی ارتباط انسانی، یعنی مسئولیت در ارتباط، در این شبکهها وجود نداشته باشد. اطلاعات موجود در شبکههای اجتماعی ممکن است از طرفی دارای صحت لازم نباشند. در این بین، افراد ممکن است در شبکههای اجتماعی مجازی، با استفاده از قابلیت پنهان کردن هویت خود، نقشهای فانتزی را بر عهده بگیرند و این امر اصل اعتماد را در روابط موجود در شبکههای مجازی از بین میبرد. امکان جعل و کلاهبرداری و سوءاستفاده از اطلاعات نیز مهمترین مشکل شبکههای اجتماعی مجازی است.
در کنار این موارد، بیشترین امیدی که به شبکههای اجتماعی وجود دارد، در کنار سایر محدودیتهایی که بیان شد، بحث مربوط به استفادهی گروههای حاشیهای برای بیان دیدگاههای خودشان است. گروههای اجتماعی، مانند گروههایی که از نظر مالی بضاعت زیادی ندارند و گروههای طرفدار محیط زیست که معمولاً در جوامع کمتر مورد توجه واقع میشوند، در شبکههای اجتماعی این امکان را دارند تا در سایهی امکانات اینترنت برای بیان دیدگاههایشان اجتماعات مجازی تشکیل دهند.
این شبکهها به کاربرانشان این امکان را میدهند که به ارتباط با یکدیگر و ایجاد و توزیع اطلاعات به شکل ارزان و مؤثر بپردازند و از امکانات دریافت واکنش و بازخورد نیز برخوردار شوند. فضای مجازی، به عنوان یک نظام ارتباطی متنمحور، نظامی است که محتوای آن توسط کاربران فراهم میآید، هرچند که ضوابط این تولید محتوا از قبل مشخص شده باشد.
بحث هویت
جدای از بحث مربوط به حوزهی عمومی که شبکههای اجتماعی مجازی در اختیار کاربرانشان قرار میدهند، یک سری از بحثها در مورد کارکردهای شبکههای مجازی اجتماعی در بین کارشناسان این امر نیز صورت پذیرفته است. البته برخی از این کارکردها ممکن است با کارکردهای فضای مجازی به طور کل، همپوشانی داشته باشند و برخی از کارکردها نیز مختص به خود شبکههای اجتماعی مجازی هستند.
تانبرگ کارکردهای اجتماعی شبکههای مجازی را در 4 دسته بررسی میکند:
1. کارکرد اظهاری؛
از آنجا که افراد مایلاند برای خود و گروه خود هویتیابی نمایند، در این شبکهها به طور مؤثری اظهار وجود مینمایند.
2. کارکرد اجتماعی؛
با هم بودن و برقراری ارتباط نوعی حس اجتماع را میان افراد میآفریند.
3. کارکرد آگهیبخشی؛
از طریق ارتباط، افراد میتوانند در اطلاعات یکدیگر سهیم شوند.
4. کارکرد کنترل.
ارتباطات در این شبکههای مجازی اجتماعی سبب شکلگیری کنشهای مشترک و تغییر محیط میگردد.
این کارکردها نه تنها در شبکههای تعاملی و ارتباطی مجازی دیده میشوند، بلکه در شبکههای ارتباطی واقعی نیز دیده میشوند. در این میان، به ویژه باید به کارکرد اجتماعی اشاره کرد که در برقراری ارتباط در فضای مجازی نقش بسیار مهمی دارد. اجتماعات مجازی در بستر اینترنت، با کمی اغراق، جامعهای را شکل دادهاند که از آن میتوان به عنوان جامعهی مجازی یا شبکهای نام برد.
نکتهی مهم در این اجتماعات، نحوهی تعامل هویتهای فردی و شکلگیری یک فرهنگ است که تا حدی بازتولید یک فرهنگ در جهان واقعی است و تا حدودی حاصل ابتکار و آزادی عمل در این فضای جدید است که محدودیتهای کمتری بر آن اعمال میشود. از منظر هویتی نیز اگر به این موضوع بنگریم، کاربران در شبکههای اجتماعی مجازی با هویتی چندگانه، دورگه و پیوندی روبهرو هستند تا یک هویت یکدست و منسجم. افراد و کاربران در شبکههای اجتماعی مجازی هویت خود را از طریق نوشتهها، لینکها، نشانههای گرافیکی و سایر موارد بیان میدارند. در بیشتر موارد این فعالیتها را شرکتهای تبلیغاتی رصد میکنند.
در واقع کاربران اطلاعات زیادی از خود بروز میدهند، حتی اگر کمتر از خود بگویند (کوثری، 1384). به مسئلهی هویت به ویژه باید از آن منظر توجه کرد که بحران هویت ناشی از غربی شدن و کوکاکولائیزه شدن و همگن شدن به یکی از چالشها و نگرانیهای جوامعی مانند ما تبدیل شده است. این نگرانی با توجه به نقش پررنگی که اینترنت و فضای مجازی در ترویج و اشاعهی فرهنگ غربی بازی میکند، دوچندان شده است. البته برخی از کارشناسان از نوعی هویت و فرهنگ تلفیقی و پیوندی که در فضای مجازی شکل میگیرد نام میبرند.
در واقعیت افراد به طور تام و تمام تسلیم فرهنگ غربی نمیشوند و نوعی انتخاب در اینجا نیز وجود دارد. این هویت به مدد فرآیندی حاصل میگردد که میتوان آن را نوعی امتزاج فرهنگی نامید. نکتهی مهم در فرآیند شکلگیری هویت آن است که فرد فعالانه در ایجاد آن شرکت میکند و دست به انتخابگری میزند. حتی چنان که استوارت هال و جان فیسک میگویند، در اینجا نوعی مقاومت نشانهشناختی در کار است؛ یعنی افراد با انتخابهای خود دست به یک نوع مقاومت نشانهشناختی در مقابل فرهنگ حاکم میزنند (کوثری).
یکی دیگر از مشخصههای مهم کار در شبکههای اجتماعی مجازی گمنامی است. البته این گمنامی در بخشهای مختلف جهان مجازی (وبلاگ، ایمیل، شبکههای اجتماعی، گروهای خبری و...) متفاوت است. گمنامی به صورت یک امکان بالقوه در اختیار کاربر است و این امر شاید در زمانی که از کاربر خواسته میشود هویت واقعی خود را ابراز کند روی میدهد. با این حال، هر چه بیشتر در زندگی در اجتماعات واقعی و مجازی تعارض وجود داشته باشد، امکان استفاده از گمنامی بیشتر است. زندگی در فضای مجازی حدی از روابط و تعاملات نمادین را به وجود آورده است که قابل قیاس با زندگی واقعی نیست. در شبکههای اجتماعی مجازی انسانها بیشتر از طریق نمادها با یکدیگر در ارتباط هستند.
یوشر شبکههای اجتماعی و دوستیابی را از منظر فضای اختصاصی مورد بررسی قرار میدهد. شبکههای اجتماعی به کاربران نوعی فضا میدهند که شاید هیچ نهادی در دنیای واقعی این فضا را در اختیار آنها قرار ندهد.
در واقع هر چقدر فرد در زندگی واقعی با فضای بیشتری روبهرو باشد تا خود را بیان کند، مانند نوع شغل، طبقهی اجتماعی و سطح سواد و... باعث میشود تا کمتر در شبکههای اجتماعی مجازی به دنبال فضایی برای بیان خود باشد. وی این امر را نوعی فضامندی زندگی بشر توصیف میکند. وی همچنین بیان میدارد که «فکر میکنم حداقل از نظر تجربی قابل بحث است که زندگی روزمرهی ما، تجربهی روانی ما و زبانهای فرهنگی ما امروزه تحت سلطهی مقولهی فضا هستند تا مقولهی زمان، چنان که در دورهی مدرنیسم زمان بر فضا مقدم بود.» (جیمسون، 1991)
در دورههای قبلی حیات اجتماعی فضا را به مثابهی امری خنثی، ثابت و غیرمتحرک و نامرتبط با امر اجتماعی میپنداشتند که تأثیری در شکلگیری هویت و فعالیت کاربران ندارد. در این نگرش، تفاوت در هویت سوژه را زمان و تاریخ ایجاد میکرد تا فضا. برای همین در دورههای آموزشی تأکید بر آموختن تاریخ چیزهاست. حال آنکه از نظر یوشر، جهانی شدن تکیه را بر فضا و مکان میگذارد. بنابراین فضا از یک عنصر ثابت و خنثی به امری مهم در مناسبات اجتماعی تبدیل شده است. البته این بدان معنا نیست که از اهمیت زمان کاسته شده است، بلکه زمان و فضا در ارتباط با هم دچار یک نوع فشردگی شدهاند.
امروزه آنچه در شبکههای اجتماعی روی میدهد به معنی آمیزش امر محلی و جهانی است. شبکههای اجتماعی به منزلهی تلاقیگاه فضای جهانیشده و مکان هویتها هستند. وی، به عنوان مثال، بیان میدارد که فعالیت شبکههای تروریستی در ایجاد شبکههای مجازی اجتماعی بسیار بیشتر از شبکههای به فرض قانونی است که در زمینهی محیط زیست فعالیت میکنند، زیرا نهادهای محیط زیست به دلیل فعالیت قانونی که انجام میدهند و به دلیل جنبههای اخلاقی کار آنها که اجتماع را با آنها همسو میسازد، امکان بروز خود را در فضای واقعی بهتر میتوانند تحقق بخشند، در حالی که شبکههای تروریستی برای فعالیت در اجتماع با محدودیت قانونی و اخلاقی روبهرو هستند و برای عضوگیری به شبکههای اجتماعی روی میآورند و از قابلیت گمنامی برای اختصاص فضایی برای خود استفاده میکنند.
فضا در اینجا یک فرآیند یکطرفه مانند زمان نیست و گروههای اجتماعی و افراد متعلق به گروههای اجتماعی با سازماندهی جدیدی از مناسبات اجتماعی خود در شبکههای اجتماعی، که ترکیبی از فضای اختصاصی و زمان است، مناسبات اجتماعی خود را برقرار میسازند.
در پایان میتوان گفت که شبکههای اجتماعی برای ما ترکیبی طلایی از فرصتها و چالشهاست که تنها راه موفقیت فرهنگی در این پدیدهی مجازی، شناخت هر چه بیشتر این پدیده در جهت اخذ استراتژی ویژه و تغییر سیاستها در قبال این حوزه، مطابق با آن استراتژی، است.
منابع:
1- مسعود کوثری (1384)، جهان فرهنگی کاربران اورکات، تحقیق منتشرنشده، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پژوهشکدهی فرهنگ و هنر و ارتباطات.
2- مسعود کوثری (1384)، آنومی اجتماعی در اجتماعات مجازی، فصلنامهی انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شمارهی 2 و 3.
3- یونجی ماسودا (1999)، چیستی جامعهی اطلاعاتی، ترجمهی مهدیزاده، فصلنامهی رسانه، سال شانزدهم، شمارهی دوم.
4-martha mccaughey & mtchael doayers (2003), cyberactivism, routledge publications.